- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
دلخـون و مضطـرم، دارم از دنیـا میرم بی صدا میسوزم و، بین غربت می میرم سنگـیـنِ بغـض غـم، بسته راه هر نـفس مثل مـرغی میزنم، بال و پـر کـنج قـفس خسته ام ای خـدا، از شهر سامرا می شوم راحت از این غـصه ها درموجی ازبلا، میزنم دست وپا شـعـلـه زد بر جـانـم زهـر جـفـا واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا (۲) ******************************************** بـا داغ روضـۀ، کـوچـه نـالـه مـیـزنـم مثل جـدم مرتضی، دست بستـه بـردنـم افـتــادم بـیـن راه، مـثـل زهــرا مــادرم روی خاک کوچه ریخت، اشک چشمان ترم شـبـانـه آمـدن، بـیـن خـانـۀ مـن مــرا از ســر ســجــاده بُـــردن گرچه صبرم ربود، اما هرچه که بود صـورت هـمـسـرم نـشـد کـبـود واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا (۲) ******************************************** من که دور از وطن، مبـتـلا بر غـربتـم دشمن بی رحم من، کرده هـتک حرمتم بیست سال بی کسی، دیده ام خیلی عذاب مردم و زنده شدم، من کجا بـزم شراب جانم آمد به لب، سوختم در تاب و تب یــاد عــمـۀ مــظـلـومــه زیــنـب این کجا آن کجا، وای از این ماجرا خـیـزران و سـر و طـشـت طلا یاحسین یاحسین؛ یاحسین یاحسین؛ یاحسین یاحسین؛ یاحسین یاحسین(۲)
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
تو کوچه های سـامرا، پیچیده بوی کـربلا امام هادی کـشته شد، از کینه و ظلم و جـفا آه با سوز سینه، دلش حزینه روضۀ مادر میخونه یاد مدینه شد قلب شیعه از غـم، امام هادی پر شرر مهدی شده صاحب عزا،حضرت زهرا خونجگر آه امـام هـادی؛ امـام هـادی؛ امـام هـادی ************************* غـرق عـزا و مـاتـمـه، هـمه دلای مبـتـلا خـورده گره روضۀ تو، با روضۀ شـام بلا آه بزم شراب و، دل کباب و یکی بیاد آرام کنه بی بی رباب و زینب میان بزم می، پاهاش دیگه نداره جان تحملش رو نداره، سـر داداش و خیـزران آه عزیز زهرا؛ عزیز زهرا؛ عزیز زهرا آه امـام هـادی؛ امـام هـادی؛ امـام هـادی ************************* هوای شهر کربلا، دوباره باز زد به سرم الهی قـسـمـتـم بشه، بـیـام حـرم با مـادرم آه فراق و دوری، چقدر صبوری کرببلا خودت بگو، آخه چه جوری هوای روضۀ حسین، می بره دل رو تا خدا وقتی میام تو هیئتـت، انگاری رفتم کربلا آه سالار زینب؛ سالار زینب؛ سالار زینب
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
پخش سبک (به سبک پوشیده رخت سیه) یا حجـت بن الحـسن ای نـور دیـده عــزای جــدّ غـریـب تـو رســیــده ای اُمــیــد هــمــه ســرت سـلامت مـهــدیِ فــاطــمـه سـرت سـلامـت واویــلا واویــلا آه و واویــلا (۲) ********************* مـسـمـومِ زهـر جـفـا شــد امــامِ ما گریان شد از غربتش حیدر و زهرا گرچه از داغش هر دیده پُر آب است غـصـۀ ما از آن بـزم شـراب است واویــلا واویــلا آه و واویــلا (۲) ********************* گریه کنِ این دو غم شد هرخاص وعام یک بزم شراب اینجا یکی هم در شام اولاد زهــرا با چـشـمـانِ گــریــان لبـهـای خـونیـن و چوب خـیـزران واویــلا واویــلا آه و واویــلا (۲)
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
پخش سبک (به سبك دلا پر غمه یا فاطمه) امام مـتـقـی یـا سیـدی یا علیَ النّقی یا سیدی ای عزیز زهـرا، جـان ما فـدایت عشق سینه زنها، صحن سامرایت شش گوشتون صفایی داره ابن الرضای دومی شـمـیـم کربلایی داره ابن الرضای دومی یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی (۲ ) ******************************************************** سجیتون کرم یا سیدی مارو ببر حرم یا سیدی کاش بشیم یه روزی در رهِ ولایت از مـدافـعـانِ صـحـنِ با صفـایت حاجـتِ ما فـیض سعادت یا حضرت هادی مدد به ما بده رزق شهـادت حضرت هادی مدد یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی (۲) ******************************************************** غریبِ سامرا یا سیدی به تو شده جفا یا سیدی وای از آن هجوم و ظلم و بی حیایی مجلس شـراب و، حجّت خـدایی ولی امان ز داغ دلـبـر واغربـتا واغربتا بزم شراب و دخت حیدر واغربتا واغربتا یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی دل سوخته از طعـنه و از زخـم زبانها خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای از غـم تو بر جگـر سنگ شـراره وی در همـۀ عـمـر ستـم دیـده هـماره سنگـیـنـی انـدوه تو از کـوه فـزون تر غـم های فـراوان تو بـیـرون ز شماره کی مثل تو در حبسِ ستم بازوی بسته بر قبر خود از جـور عدو کرده نظاره تو آیۀ تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام می خود به سویت کرده اشاره از هـجـر تو باید کـمـر کـوه شود خـم جـایـی که گـریـبـان ولایت شـده پـاره تا ماه جـمـالـت به دل خـاک نهـان شد بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره از تیغ زبان زخـم فراوان به دلت بود کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره فـوجـی پی آزار دلت دست گـشـودنـد قـومـی ز دفـاع تو گـرفـتـنـد کــنــاره «میثم» دگر از این غم جانسوز نگویی کز نوک قلم جای سخن ریخت شراره
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای دهــمـیــن رهــبــر والا مــقــام نـجــل مــحــمــد خــلــف نُـه امــام مهر تو امضای صــلات و صیــام سـیّــدنــا حـضـرت هــادی ســـلام
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام هادی علیه السلام ( زبانحال )
کیـستـم من مظهـر کـلِّ صفات کبـریایم هـادی اهل زمیـنـم رهـبـر خـلـق سمایم آفتاب مُلک جان در شهر سُرِّ مَنَ رَآیَـم جـدّ مـهـدی، زادۀ پـاک عـلّیِ مرتـضایم هـادی آل مـحـمّـد شـمـع جـمـع اولیـایـم من ولیِّ حـقّ علیّ بن جواد ابن رضایم من عـلـیِّ چارم از نسل امیـرالمـؤمنیـنم هلی اتی یم، کوثرم، طاها و قدر و یا و سینم گرچه بی یار و معینم خلق را یار و معینم آسمـانـی اخـتـر برج ولایت در زمیـنـم شهریار ملک دینم، انس و جان را مقتدایم من ولیِّ حـقّ علیّ بن جواد ابن رضایم دوّمین ابن الرّضا از آل پیغمبر منم من شیعۀ اثنی عشر را هادی و رهبر منم من نام نیکویم علی باب حسن پرور منم من منجی خلق جهان و شافع محشر منم من ذات ربّ العالمین را رحمت بی انـتهایم من ولیِّ حـقّ علیّ بن جواد ابن رضایم کیستم من گوهر ده بحرم و بحر دو گوهر رهـبـر دین حجّت حقّ هادی آل پیـمـبر مصلح کلّ مهدی موعود را جـدّ مطهّـر از نهم مـولا؛ نهم ریحانۀ زهرای اطهر باب حاجت قـبلـۀ اهل ولا روح دعـایـم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم مـیـوۀ قـلـب رسـول الله شـمـع جمع آلـم کبریا وجه و محمّد طینت و احمد خصالم شوکت عـبّـاسیـان گردید پـامـال جـلالم هر کلام جامعه دُرّی است از بحر کمالم یـادگـار مجـتـبـی و نجـل شاه کـربـلایم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم نام من درعین غربت شمع محفل هاست آری کار من از اهل عالم حلِّ مشکل هاست آری مهر من در سینه ها چون مه به منزل هاست آری قبر ویران گشتۀ من کعبۀ دلهاست آری یک جهان دل بوده هر شب زائر صحن و سرایم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم آسمـانی ها زمیـنی ها همه مـحـو مقـامم با وحوش و با طیور و دشت و صحرا هم کلامم بر بنی آدم نه تنها، بر همه عـالـم امامم نی عجب گر شیر وحشی در قفس گردید رامم یا ببوسد یا گذارد صورت خود را به پایم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم گاه آمد از بنی العّـباس در زندان عـذابم گـاه بـردند از ره بـیـداد در بزم شـرابم یاد می افـتاد از بـزم مـی و شـام خـرابم من که در سنّ جوانی ظلم ها شد بی حسابم اولـیـــاء سـیـــراب نـد از جـــام ولایـــم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایـم آن ستمگر سالها لرزاند جان و پیکرم را از شقاوت کرد ویران قبر جدّ اطهرم را بی حیایی بین جسارت کرد زهرا مادرم را با جسارت هاش آتش زد دل غم پرورم را دوست دارم دوستانم اشگ ریزند از برایم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم محنت و اندوه من بسیار بود و عمر من کم چشم بستم دست شستم از جهان با یک جهان غم گر چه هر دم ظلم و طغیان دیدم و بستم فرو، دم سرکشد سوز دلم از شعله های نخل میثم خوش بُود با نظم او جاری شود اشگ عزایم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنّت می کنند ایـهـا الـهــادی گــدایــان در تـو تـا ابــد برهزاران حاتـم طائی کـرامت می کنند اشکهایی را که در این روضه هایت ریخته قطره قطره وصل بر دریای رحمت می کنند سینه زنهای تو با سینه زدن در روضه ات مثل موسی در میان طور عبادت می کنند مـردم ایـران به یاد صحـن نـورانـی تو حضرت عبد العظیمت را زیارت می کنند عـده ای با پرچم یا هـادی ات روز جـزا از تمامی گنـهکاران شـفـاعـت می کـنند نام تو دارد جـهـانـی را هـدایت می کند لیک دشمن بر تو از جهلشاهانت می کنند کاش می شد ما فـدایی نگـاهت می شدیم کاشکی در سامرای تو سپاهت می شدیم ای کـلام تـو کـلام نـاب قـرآن یـا نـقـی زنده شد از بـرکت نام تو انـسان یا نقی حرمت نام تو ای مظلوم شـهـر سـامـرا واجب عینی شده بر هر مسلمان یا نقی مردم ایران زمین با احترام و مؤمن اند کاش جای سامرا بودی در ایران یا نقی با دعای جـامـعـه ما را رساندی تا خدا ای کـلـیـد اصلی ابـواب ایـمـان یا نـقـی مهبط وحیی تو آقا معدن الـرحمه تویی ای مصابیح الدجی ای باب احسان یا نقی ای که اعلام التقی هستی و هم کهف الوری هرکسی شد نوکرت شد از بزرگان یا نقی منتهی الحلمی؛ ستون علمی؛ ارکان البلاد ای امام مـهـربـانِ بهـتر از جان یا نـقی با گـدایـی از تو دارم پادشـاهی می کـنم مرغ دل را سوی ایوان تو راهی میکنم آمدم کنج حـریـمت با دو تا چـشـم تری آمـدم پـیـش تو آقـا جان بـرای قـنـبـری آمـدم مـثـل غـلامـی بـر سـر بــازار تو جان زهرا حضرت هادی مرا هم میخری؟ ای غـریب سـامـرا ای آشنای عـالـمیـن تو امام عسکری هستی و خود بی عسکری هرزمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است با ضریح تخته ای ات اشک در می آوری ای فــدای نـام تـو جـان تـمـام شـیـعـیان ایهاالهادی الـنقی تو یک عـلـیِّ دیگـری نیمـۀ شب ریـخـتـنـد آقا سـر سجـاده ات قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری بردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت درمیان شعله دست و پای یک مادر نسوخت گرچه بر روی لبت نامی به جـز مادر نبود روی دوشت کنده زنجیر زجر آور نبود آمدی بزم شراب و حرمتت آنجا شکست در عوض آقا در این مجلس که تشت زر نبود دور تو پُـر بـود از نـامـردهای سـامـرا در عوض دور و برت بالای نیزه سر نبود گرچه تنها بودی آقاجان در این مجلس ولی دور تو خولی و شمر و لشگری دیگر نبود جای صدها شکر باقی مانده در بزم شراب خیـزران بالا نمی آمد لـبـی هم تـر نبود خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان خوب شد چشم پلیدی خیره بر دختر نبود وای از شـام بـلا و مـجـلـس شوم یـزید بعد از آن دنیا دگر بر خود چنین بزمی ندید
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
با سرانگشتم نوشتم آه... باران گریه كرد كنج چشم شیشه جاری شد خرامان گریه كرد تیرگیها را كه باران از نگاه گریه شست شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه كرد تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد در هجوم کشف های ناگهانی گُر گرفت شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد نیمه شب، دریا، اسارت! مجلس شومِ شراب خاطراتم از حرم تا شام ویران گریه كرد سیر اسرار ازل در روضههای شفع و وتر سطرهای جامعه در سوگ انسان گریه كرد آه ای دریای نور ای مهربان ای لطف محض در جوابم یک حرم، در خاك ویران گریه کرد تا نـوشتـم نـام مـولایم عـلیٍ هادی است از مدینه پاسخ آمد جان، خراسان گریه كرد هادی ای مظلوم ای سرّ خـدای فـاطـمه غـربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
تـمـام اهـل نـظـر بر تو الـتـجـا بـکـنند به نام پـاک نـقـی خـاک را طلا بکـنند هـنوز بردن نامت کـمال بی ادبی است به لفظ "حضرت آقا " تو را صدا بکنند فـرشته ها همه هنگام سجـده حـیـرانـند که رو به قـبله و یا رو به سامرا بکنند چقدر روی دلت زخم کهنه بسیار است به زهـر زخـم دلـت را چـرا دوا بکنند دوباره یک دو نفر را به کربلا بفرست که زیـر قـبـه برایت کـمی دعـا بکـنند خـدا کـنـد که شـبـانـه تو را دگر نبـرند ز نــام مــادرتــان لااقــل حـیــا بکـنـند خـدا کـنـد که غـریبانه دست و پا نزنی ملائک از پرشان فرش دست و پا بکنند دوبـاره از لب خشکت سـلام می ریزد همینکه روی تو رو سوی کربلا بکنند سلام بر بدنـی که سـه روز بعد آن را ز دست نیـزه گرفته که بـوریـا بـکـنـند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
در بــارگــاه قــدس اگــر بـار می دهـنـد تـنـهـا بـه احـتــرام رخ یــار مـی دهـنـد چون در ازاش خون دل و دار می دهند ایـن بـار را به مـیـثـم و عـمّار می دهند مـائـیـم و بـیـقـراری و حال و هوای تو بـایـد به صـفـحـۀ ارنـی طرح لـن کشید از زیـر کـام واژه برایت سخـن کـشـید آوازۀ صـفـات تـو را تـا قــرَن کـشـیــد باریست بار عـشق که باید به تن کشید شـاید به جـان دهـیـم کـمی از بـهـای تو پـیـداسـت در مـعـانـی اسـمـت مـقـام هـا در کــورۀ مـحـبّـت تـو پـخــتـه خـام هـا مشغول طـوف گـرد تو بیـت الحـرام ها در حـکـم واجب است به تو احـتـرام ها این حـرفهـا کمیست ز مدح و ثـنـای تو تا روز حـشر دست به دامان تو خـلـیـل شاگرد درس معرفتت صد چو جبـرئیل مدح تو را نوشته"محـدث" ازین قـبـیـل آب وضـوی نــافـلـه ات آب سـلـسـبـیــل در "مـنـتـهی" نـوشتـه نشد منـتـهـای تو ای پـوزه مـال درگـه لـطـفـت درنـدگان افـتـاده پـیش پـای تو بـر خـاک آسـمـان در ماجرای مجلس ابلیس و دست و نان دادی به طرح شیر روی پرده جسم و جان عالم به حیـرت است ازین ماجـرای تو دریـا اگـر به قـلّـت جـو لـطف می کـنـد عـادت به جـود دارد و او لطف می کند مثل شـراب که بـه سبـو لطف می کـنـد دست شـفـای تو به عـدو لطف می کـنـد نــذری نـمـوده مــادر او هـم بـرای تـو در پیش عشق بحث نژاد و عشیره نیست بی جلوۀ تو روز؛ کم از شام تیره نیست کور آن دو چشم که به مقام تو خیره نیست این جامعه بدون حضورت کبیره نیست آمـوخـتــیـم مـعـرفـت از حـرفـهـای تو گرچه گـرفـت شهـر قـراری که داشتی رنگ خـزان نـدیـد بـهـاری که داشـتـی چون جود بود عادت و کاری که داشتی مـعـروف شد گـدای دیـاری که داشـتی در سُـرّ مـن رای تـو هـسـتـم گـدای تـو پای از گـلـیـم چون که فـراتـر گـذاشتـم بـا الـتـمـاس قــافــیــه را تـر گــذاشـتــم پـایـیـن نـام قـدس تـو سـاغـر گـذاشـتــم دارم امـیـد پُـر شـدنـش گــر گــذاشـتــم می می چکـد ز نون تو و قاف و یای تو سـاکـت شـدیـم دم ز تو خـفـاش ها زدند رجـالـه ها به نـام تـو سنـگ جـفـا زدنـد نام تو را به طعن و تمسخـر صدا زدند خـاک عـزا به فـرق سـر مـاسـوا زدنـد ما را بـبـخـش چون که نمانـدیم پای تو تـبـعـیـد سهم خـوبتـرین مرد عالم است بازاین چه شورش است که درعرش ماتم است میپیچد از عطش به خودش قامتش خم است اوضاع جسم بی رمقش سخت درهم است افـتــاد از شــرارۀ ایـن زهــر نـای تــو وقتی به جـان نشست تنت لالـه وار شد زهری که از مصیبت آن دیـده تـار شد خوردی زمین و صورت تو پرغبار شد حـتـی نـفـس کـشـیـدن تـو گـه گـدار شد صد شـکـر آمـده پـسـرت در عـزای تو تقدیر چون رقم به غمت خورد و بر عذاب لـرزیـد پای عـرش زمین خورد آفـتـاب پیش نـگـاه اهل و عـیـال تو با شتـاب... بردند دست بسـته تو را مجـلس شراب این لحظه ها رسید دگـر کـربـلای تو... سر داشتـی به روی تن اما حسین نه... صد شـکـر داشتـی بدن اما حسین نه... هـم آب بود هـم دهـن اما حـسـیـن نه... کـردند بر تـنـت کـفـن اما حـسین نه... دیـگـر کـسـی نـبــرد عـبـا و ردای تــو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
کسی کـه بنـدۀ خـاص خـدای یکـتـا بود وجـود اطهـر او در هـجـوم غـم ها بـود هماره ذکر خـداونـد بـر لـبـش گل کـرد همیشه گـلشن محـراب از او مصفا بود ز دشمنان که بر او عرصه تنگ میکردند ولی اعظم حق را چه بیم و پـروا بـود قدم به برکه شیران اگرچه او بگـذاشت وحوش را سر بوسه به خاک آن پا بود اگرچو جّد غریبش علی به خانه نشست بـه یـاد غُـربـت درد آشـنــای بـابـا بـود اگرچه ریخت شبـانه به خانه اش دشمن نداشت بیم ز خصم و به یاد زهـرا بود ز زهـر دشـمـن ظالم، ز پـا فـتـاد کسی که پــاره های دل او پُـر از خـدایـا بـود دریغ و درد که گـلچین ز کینه پرپرکرد گـلـی که زینت گـلـزار سبـز طاهـا بود امام عـسـکـری از مـاتـمش سیه پوشید غـبـار غـم ز سـرا پـای او هـویـدا بـود شبی که شمع وجودش خموش شد،دیدند فضای سامره تاریک و غرق غوغا بود ز خـاک سـامـره اش نـور بر فـلک تابد کـه او تـجّــلـی آئـیــنـه های تــقـوا بـود ز ماتمش نه همین سینۀ «وفائی» سوخت که داغ او به دل لالـه های صحـرا بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
خورشید در کرامت بی انـتهـای توست جـنس ستاره وصلۀ روی عبای توست یا ایـهـاالـنـقـی غـم عـشـقـت بـرای من یا ایـهـاالـنـقـی سر و جانم برای توست قـلـبـم که بین سینه به عشق تو می تـپـد از عـاشقـان کُـنـیۀ ابن الـرضای توست مثـل پـیـمـبـری ولی از جـنس مرتضی سـرداب خـانۀ تو هـمانا حـرای تـوست چشمـان ما به درک حریـمت نمی رسد بر بام عـرش سایۀ گـلـدسته های توست آقا به رتبه ات فـقـهـا غـبطه می خورند نه نه پـیـمـبـران خدا غـبطه می خورند قبل تو سـامـرا سر بـامش عـلـم نداشت دستی شبیه دست تو جود و کرم نداشت تـفـسیر آیه های خـدا درس جـامعـه ست قـرآن بدون ذکر تو نـون و قـلـم نداشت تقصیر ماست اینکه تو در اوج غـربتی تنها تر از تو عمر زمین از عـدم نداشت آقـای مـن فــدای سـرت گــنـبـد خـراب تو مادرت کسی ست که عمری حرم نداشت تو بی کـسی قـبول، ولی مـثل او که نه سیلی نخورده ای تو و رویت ورم نداشت از غربت تو ارض و سما گریه می کنند هر شب فرشته های خـدا گـریه می کنند شرمنده گی ست دیده ز خون تر نداشتن روز شـهـادت تـو عـلـم بـر نـداشـتـن... اوج سعـادت است برای کـسی چو من پـای رکـاب مـقـدمـتـان سـر نداشتـن... سخت است که امام دهـم بـاشی و علی امـا کـسـی شـبـیـه به قــنــبـر نـداشـتـن سخت بین شهر پر از ظلـم و بی کـسی هی بار غـم کـشیـدن و لـشـگـر نداشتن سـهـم تو شـد زمـان هـجـوم هـزار غـم دردی شـبـیـه غــصـۀ مــادر نـداشـتــن آن لحظه ای که زخم به قلبت هجوم برد سـهـم تـو بـود مـالـک اشـتـر نـداشـتـن در کربـلا حـسیـن به عباس تکیـه کرد تو بـودی و غـریـبـی و یـاور نـداشـتـن تـنـهـا میـان لـشـگـر اعـدا چه میکـنی؟ در کـاروان سـرای گـداها چه میکـنی؟ آقا اگرچه سیـنـه ات از غـم کـبـاب بود اما هـمیـشـه مـشک شما پـر ز آب بود بردند اهل سـامـره فـیـض از دعای تو اما هـمـیـشه خـوبـی تو بـی جـواب بود حیف از دعای جامعه ات که غریب ماند هـر خـط آن بـرابـر با صـد کـتـاب بود آن لـحـظه ای که پـای برهـنه دوانـدنت آقا گـمـان کنـم که به دستـت طـناب بود پـای بـرهـنـه بردن تو جـای خود ولی سنگین ترین غمت می و بزم شراب بود بزم شـراب رفتن تو طشت زر نداشت با این وجود حـال تو خـیلی خراب بود در مجلسی که رأس امام و شـراب بود در اوج غـصـه لحظۀ مرگ رباب بود دنـیـای غـم به خانـۀ قلب رباب ریخت آنـجـا یـزیـد بر سر آقـا شـراب ریـخت
: امتیاز
|
شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
هر کس که با ولای تو دل آشنـا نکرد لب تشنه ماند و روی به آب بقا نکرد چـشمی که دید روضۀ نـورانـی تو را دیـدار بـاغ خُـلـد طـلب از خـدا نکرد هرگز نمی رسد به مشامش نسیم عشق آن کس هوای قبر تو در سامرا نکرد ای عسکری لقب، که غم تو عظیم بود دل را غمی چو داغ تو ماتم سرا نکرد عـالـم به عـمر کـوته تو گـریه می کند یک غنچه لب به خنده ز داغ تو وا نکرد قربان آن دلی که به شب های سوز و ساز حتی به حبس، دامن شب را رها نکرد دشمـن ز کـشـتـن تو کجا می کـند حـیا جائی که او ز کشتن زهـرا حیا نکرد هر گوشه از دل تو پُر از درد و غصه بود جز زهـر کـینه درد دلت را دوا نکرد دشمن پس از تو بُرد به کاشانه ات هجوم تـنـهـا به زهـر دادن تـو اکـتـفـا نکـرد ای گـل ز بی وفائی گـلـچـین روزگار دنیای دون نصیب تو غیر از جفا نکرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
بالاتر از این هاست لوایی که تو داری خورشید دمیده ز عبایی که تو داری از بنده نوازی و عطایی که تـو داری آقای جهان است گدایی که تـو داری ما خـاک بخـیـلـیم و شما ابـر سخـایـی محـبـوب شده از کـرمت شغـل گـدایی چون جامه که بر قـامت زیبــا بنـشیند مـهـر تـو به دلـهـای مـصـفّـا بنـشیـند هر کس به دلـش مـهـر تو آقـا بنـشـیند مهـرش به دل حضرت زهـرا بنشیند لطف خود زهراست که ما اهل یقـینیم آن روز دعا کرده که امـروز چـنـینیم تـو آیــنــه داری و کـلام تو گهـر بـار در وصف تو ماندند چه گفتار و چه اشعار حـقا که زلالی و نجـیـبی و نـسب دار بـر شـیـر نـدارد اثـری زوزۀ کـفـتار در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد با آل عـلـی هر که در افـتـاد ور افـتاد بیـراهـه نـرفـتیـم اگر هـادی ما اوست ذکــر ولی الله همان جلـوۀ یا هوست چون شیشه عطری که به یک واسطه خوشبوست در چنته ما نیست به جز مرحمت دوست الـعــبـدُ و مـا فـی یــده کـان لـــمــولاه از برکت خورشید کند جلوه گری ماه تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است اوصاف تو در آیۀ تطهیر کتاب است تو عشق مدامی ودمت مستی ناب است جـای ولی الله کجا بزم شراب است؟ یک آیه بخوان آتش کـفـرش به یم افتد یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد گفتند شـراب و دلت ای ماه کجا رفت از مجـلس بغداد سـوی شام بلا رفت لب پاره شد و نـالۀ زینب به هوا رفت خون از لب شه، روح زجان اُسرا رفت شد مجـلس اغــیـار همان بـزم خـرابه سـوزد دل ما از غـم کـلـثـوم و ربـابه
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام هادی علیهالسلام
غــریـب سـامـرا جـانـم فــدایـت بـمـیـرم ای گـل زهــرا بـرایـت ز زهر فتنه ها جان داده ای تو که شـهــر سامــرا شد کربلایت تـو روشنـای دلهایی ، تـمـام هستی مایی ، گـل پــرپــر زهــرایــی فــدای غـصـه و غم های تو آقا گرفت آتش ز سر تا پای تو آقا آه ، واویـلا، واویــلا، واویــلا *********************** دل سُکــّـان جـنـت مــایــل تـو تو مـولا و کـریمان سـائـل تو به کوری دو چـشـم دشمنـانت هـمـه جانـهــا بُـوَد نا قـابـل تو تو نوری به چشم همه ، نمایند هر دم زمزمه ، مدد ای گل فاطمه شود حاصل زلطفت نصرما آقا تویی جـدّ امـام عـصـر ما آقـا آه ، واویـلا، واویــلا، واویــلا *********************** تو وبزم شراب و اهل عصیان ملائک از غمـ تو دیده گـریـان به یاد شهر شام و ظلم عُدوان شده ذکر همه عالم حسین جان سری از پیکر جدا بود ، میان طشت طلا بود ، دم زینب واویلا بود دل زینب ، زداغ دلـبـر افـسرده حسین جان برلبت چوب جفا خورده آه ، واویـلا، واویــلا، واویــلا
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام هادی علیهالسلام
ســـوم شـهــر اللّه رسـیــده گوش جان بانگ غم شنیده شد روان از دیده اشک غربت، در عزای خورشید ولایت، سامرا گشته دارالمصیبت سیدی امام هادی، سیدی امام هادی ***************************** شیعه از داغت خونجگر شد حـسـنت امشب بـی پــدر شد چشم مهدی از این غصه شد تر، جامه ی ماتم پوشیده مادر؛ گشته ای تومهمان پیمبر سیدی امام هادی، سیدی امام هادی ***************************** ای تـــمــام عــالــم فــدایــت فــاطــمــه گـریـد از بـرایت لاله گون شد چشمان پر آبت، پر شرر گشته قلب کبابت، برده دشمن در بزم شرابت سیدی امام هادی، سیدی امام هادی
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام هادی علیهالسلام
به چشمم ره گریه وا شد چه شور و بساطی به پا شد به یـاد عـزیـزان زهرا دلـم راهــی سـامــرا شـد عجـب سـامــرای غـریـبــی حـریـمش به رتـبـه رفیع است بـسـوزد دل گــریـه کــن ها که قــدری شبـیـه بـقـیــع است ازیـن داغ عـظـمـی ، زند ناله زهـرا واویـــلا واویــلا ، واویـــلا واویــــلا واویلا ؛ واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۲) ******************************** اگر چه عزیزان زهرا به درد دو عالم طبیبند چه گویم هنوزم به قرآن ائـمه غریـب غـریـبـند علی رغـم ایـن دشمـنی هـا وَ بـی شـرمی اهل عـصیـان مـنِ شـیـعـه هــم غـافـلــم از مـقــامـــات اعــــلای آنـــان بـیـایـیـد شـویـم یـار، به اولاد زهـرا بـه کسب عـلـوم و، به کـار و به تـقوی واویلا ؛ واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۲) ******************************** یکی ازهمانها که گفتم بُــوَد هــادی آل احــمـد گــل گـلـشـن آفـریـنـش ز خـوبـان عـالم سرآمد چــو اجـداد خـود آن زمـانـه ز حـقّ خـودش گــشـته محروم به دست ستـمـکار طاغـوت غـریـبـانــه گـردیــده مـسمـوم سـراسـر شـرر شد، از آن زهـرا کـیـنه تو گـویـی دلـش سـوخت، به یـاد مـدینه واویلا ؛ واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۲) ******************************** پسر کشته ی آتش زهرا وَ اشک دوعالم روانه ولــی مـادر و آتـش در ولی مـادر و تـازیانـه بُـوَد تـا ابـد غـرقِ دراشـک نگـاهـم سوی خـاک کوچه کـه زهــرا به پـیش امـامش فــتـاده روی خـاک کـوچـه قـلـوب مـلائـک؛ گـرفـتـار زهــراست دل هـر دو عـالــم،عـزادار زهـراست واویلا ؛ واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۲)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام هادی علیهالسلام
سوم شهرُالله، عالمی برای سروری عزاداره ** ازچشمها بارانِ درد وغـصه می باره (۲) چشم عالَم ، گشته گریان ســامــرا شد،بیت الاحزان از غمِت هر دلی مدهوشه *** میشه این دلهای بی توشه *** معتکف کنار شش گوشه سیدی یا امام هادی،سیدی یا امام هادی،سیدی یا امام هادی(۲) ********************************* پاره جگر آقا، ای تمام ِ عالمین گریان داغ تو** میگیره قلب شکسته ام سراغ تو(۲) ای دو عـالَـم ، بــی قــرارت فـاطـمـه شد ، غـصـه دارت غربتت آتش دلها شد *** خونجگر لاله به صحرا شد *** گریه کن مادرت زهرا شد سیدی یا امام هادی،سیدی یا امام هادی،سیدی یا امام هادی(۲) ********************************* عادتُکَ الاحسان، دست ما وکرمت یا حضرت هادی** به فدای حرمت یا حضرت هادی(۲) در حـریـمَت، یـابن الـزهـرا کــربـلایـی ، مـیـشـه دلـهــا کـن دعـا که خـدایی بـاشیم *** نـوکـری شهـدایی باشـیم *** تـا ابـد کـربلایی باشیم یا حسین یا اباعبدالله،یا حسین یا اباعبدالله،یا حسین یا اباعبدالله(۲)
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
سرِ شوریده، دلِ بی سر و سامان داریم از دلِ سوخـته گان شمعِ شبستان داریم به هـوای تو بـمـیـریم اگـر صدها بـار باز هم در هوسِ دادنِ جان، جان داریم خط به خط چشمِ تو،ابروی تو،اعجاز خداست مـا به آیـاتِ اشـارات تو ایـمـان داریـم خنده و گریۀ عُـشاق ز جای دگر است عجـبـا دیـدۀ گـریـان لبِ خـندان داریـم ای جـگـر گـوشۀ دلبـندِ مُعـینَ الضُعَـفا دولتِ عـشقِ تو از شاهِ خراسان داریم غیرتِ شیعه همینجاست در آب و گِلِ ما به دعای خودِ زهراست كه ایران داریم هركجا نامِ شما هست همان كشورِماست مادرت حضرت زهرا به خدا مادرِ ماست شكـرِ این مـادری و مـهـرِ خدادادی را یـاد دادنـد بـه مـا نـغـمـۀ یـا هــادی را با توسل به تو مشـمولِ عـنایت شده ایم ما به دستِ كـلـماتِ تو هـدایت شده ایم ای به مانـند عـلـی جـاذبه و دافـعـه ات چـارده آیـنه جـمع آمده در جـامـعه ات چهـارده نور در این آیـنه بـنـدان داریم چهارده بار در این جامعه قرآن داریم چهارده جامِ مِی وساقیِ كوثر ساقیست چهارده قرن گذشته است كلامت باقیست شـورِ تو كرده به پا دردلِ ما هـنگـامه می رسد دست به دست از تو زیارتنامه وقتِ پابوسِ، زیارت به زیارت هستی در زیارات، عبارت به عبارت هستی این تو هستی كه همیشه همه جا با مائی مشهد و سامـره و كـرب و بلا با مائی حیف، من قدرِ تو را خوب نمی دانم حیف باز هم جامعه را خوب نمی خوانم حیف شب قدر است كه میقاتِ تو را می فهمد مَطلـعُ الفَجـر مناجـاتِ تو را می فهـمد تو مسیحی كه به تصویر دمیدی جان را شیـرِ در پـرده اشاراتِ تو را می فهمد شاهـد شأنِ رفـیعِ تو شهـید است شهید ابنِ سِـكّـیت مـقـاماتِ تـو را می فـهـمد پُـر شد از كـاسۀ تو كـیسۀ زنـدان بانت دشـمنت نـیز كـراماتِ تو را می فهـمد درکِ تنهائی تو بر احـدی آسان نیست سامـرا سخت مصیباتِ تو را می فهمد بارها بر جگـرت داغِ مـصیبت زده اند سورۀ نور،چگونه به تو تهمت زده اند؟ شأنِ تو افضلِ بر ناقۀ صالح بوده است چه كسی دست به تحقیرِ شما آلوده است چه كسی گفت به تو مردِ ریاكار، ای وای داخلِ خانه شدن، از سرِ دیوار ای وای وای بر من كه شما را به عتاب آوردند محـضـرِ آیـۀ تطهـیـر شـراب آوردنـد وای بر من كه به این حالِ خراب افتادم یـادِ زیـنـب وسـطِ بـزمِ شـراب افـتـادم چوب نزدیك شد و قسمتِ زینب شد آه گــفـت: لاحَــولَ و لاقــــوّةَ اِلاّ بــالـلـه
: امتیاز
|